باختری| حمیدرضا نویدیمهر ۵۰ ساله است. در مشهد به دنیا آمده، در مشهد درس ادبی را در مقطع دکترا کامل کرده و هم اکنون عضو هیات علمی دانشگاه بینالمللی امامرضا (ع) است. در گفتگو با او از هرجای ادبیات که شروع کنی حتما گریزی به فردوسی و شاهنامهاش میزند. دکتر نویدیمهر از استادانش به بزرگی یاد میکند و سعی دارد مردم و به مخصوص نوجوانان و جوانان را با گنجینه ادبی ایران آشتی دهد. او از ۲۱ اثر تالیفیاش خبر میدهد و توصیههایی به جوانانی دارد که میخواهند شاعر یا نویسنده شوند.
مشهد همیشه حرفی در ادبیات داشته است، در دانشگاههای این شهر چقدر از رد پای بزرگان ادبیات مشهد را میشود دید؟
دانشگاه مشهد کلکسیونی از برترینهای ادبیات در کل ایران است. میتوانم از جمع فرهیختگانی که سالها در این دانشگاه درس داده و من هم افتخار شاگردیشان را داشتم از آقایان دکتر فاضلی، اشرفزاده، یاحقی، وحیدیان، کامران، راشد محصل و مرحوم انزابینژاد نام ببرم. من قدردان زحمات همه آنها هستم.
خاطرهای هم از دوران تحصیل و حضور در کلاس این استادان دارید که برای ما بگویید؟
تحصیل در رشته ادبیات همهاش خاطراه است؛ چرا که ماده درسیای که با آن سر و کار داریم، حاصل نگاه هنرمندانه آدمیانی خاص به دنیای اطرافشان و انسان است. انتخاب یک لحظه از میان همه لحظاتی که در کلاس این استادان بودم سخت است.
شما در محله زندگیتان هم به عنوان استاد ادبیات معروف هستید؟
تعریف امروز محله با قدیم فرق کرده است. در گذشته محله از دوستان و آشنایانی شکل میگرفت که از هم شناخت و با هم زندگی و رفت و آمد داشتند. گاهی در قدیم مردم یکدیگر را تا چند کوچه آن طرفتر هم میشناختند. امروزه این ویژگی بنا به مقتضیات زندگی مدرن وجود ندارد. اما در پاسخ به سوالتان باید بگویم که مردم کمابیش مرا به عنوان معلم ادبیات میشناسند، اما دامنه این شناخت و گستره آن مثل گذشته نیست. بیشتر ارتباطاتم با همکاران دانشگاهی، بستگان، آشنایان قدیمی و طیفی نه چندان گسترده در محله است.
کسی که مکانیک است یا دکتر یا قناد، خدمات مشخصی به همسایهها و هممحلیهاش میتواند بدهد. استاد ادبیات چه نقشی میتواند در عرصه اجتماعی محله داشته باشد؟
معلمی، جایگاهی تعریف شده در جامعه دارد. معلم میتواند کمکهای علمی و مساعدتهایی در این بخش داشته باشد. معلمان ادبیات میتوانند نسبت به سایر معلمانی که دروس تخصصی علوم پایه یا فنی و مهندسی درس میدهند نقشی مهمتری در حوزه ارتباط انسانی داشته باشد، از این جهت که مردم ما با ادبیات بیگانه نیستند. در تعدادی از خانهها کتابخانهای کوچک یا دکوری وجود دارد که کتابهای ادبی سهمی در قفسههای آن دارند.
بسیاری هستند که از من در جایگاه معلم ادبیات درباره فرزندانشان سوال میپرسند و در پی این هستند که پسر یا دخترشان از همان سن کودکی با شاهنامه به عنوان سند ملی ایرانی بودن آشنا شود. پدر و مادرهایی که خود اهل مطالعه هستند و تاثیر فراگیری و همدم بودن با کتابهایی مثل بوستان و گلستان سعدی یا مثنوی مولوی را درک کردهاند در پی این هستند که این سرمایه معنوی را از همان ابتدا برای فرزندانشان مهیا کنند و در این زمینه به دنبال آموزش یا کتابهایی مناسب هستند.
من هم با توجه به نیاز کسانی که راهنمایی خواستهاند، کتابهایی معرفی میکنم. این راهنمایی ممکن است برای فرزندان یا حتی برای خودشان باشد که میخواهند با کتب نام برده شده یا سایر آثار کهن و یا نوی ادبی بیشتر ارتباط برقرار کنند. راهنمایی کردن و آشنا کردن مخاطبان با کتابهای ادبی میتواند یکی از وظایف یک معلم ادبیات در محله و برای همسایهگانش باشد.
شده که در مهمانی خانوادگی خودتان شروع کننده خواندن غزلی از حافظ یا حکایتی از بوستان سعدی باشید؟
بله، به ویژه در مناسبتهایی که در آیینهای ملی داریم، مثل شب یلدا یا نوروز یا مناسبتهای تقویمی مثل روز مادر یا پدر که میتوان با ادبیات حس را در قالبی زیباتر ارائه کرد، من کار را دست میگیرم و نمونههای مناسب ادبی را میخوانم و دربارهشان توضیح میدهم. در خانواده خودم حتی بدون این مناسبتها و بهانهها، با همسر و فرزندانم جلسه شاهنامهخوانی داریم و حتی آنها میخوانند و از ابعاد هنری و گنجینههای به جای مانده از گذشتگان لذت میبریم.
شما آثار متعدد چاپ شدهای در ادبیات فارسی دارید، لطفا مختصری درباره آنها بگویید.
من ۲۱ کتاب دارم و همه آنها آثار تالیفی است. ۱۵ اثرم درباره شاهنامه است، چراکه محور مطالعات تخصصیام در ادبیات کهن، شاهنامه فردوسی بوده و هست. در این آثار تلاش کردم نوجوانان و جوانان را با دنیای بسیار وسیع و بیکران شاهنامه آشنا کنم.
یکی از این آثار گزیده داستانهای شاهنامه که شکل متمایزی از ۱۴ اثر دیگرم درباره شاهنامه دارد که عنوان کتاب سال استان خراسان رضوی در سال ۹۲ در بخش کتابهای ادبی را نیز به دست آورده است. در موضوع غزلیات سعدی، کتابی به نام «نوبت عاشقی» دارم.
همچنین این افتخار را داشتم که کلیات سعدی را تصحیح و تنظیمی نو انجام دهم. کتابی به نام «راهنمای ویرایش و درستنویسی در مطبوعات» هم دارم که برنده جایزه مطبوعات کشور در سال ۸۸ و کتاب سال انتخاب شد. اخیرا هم کتابی به نام «اساطیر ایران در شعر نوی فارسی» از من رونمایی شد که کتابی دانشگاهی است و در آن به کارکردهای اساطیر در سرودههای شاعران معاصر ایران پرداختهام.
مشهورترین غلطهایی که در نوشتار و گفتار فارسیزبانها است، کدام است؟
غلطهایی که در زبان جاری مردم وجود دارد را نمیتوان صددرصد غلط ارزیابی کرد. علت آن هم این است وقتی واژهای در زبان همه کاربران یک زبان استفاده میشود از منظر زبانشناسان از درستی که معمول و شناخته شده نیست، بهتر است. اما در بخش نوشتار فرق میکند. در عرصه نوشتار غلطهای زیادی داریم. این غلطها هم در شکل املایی و هم در کارکرد نحوی و دستوری زبان وجود دارد.
میتوانید مثالهایی درباره غلطهای نوشتاری بگویید.
گاهی مردم در نوشتار، کلماتی که جمع هستند را دوباره جمع میبندند مثل شعبات که خودش جمع شُعَب است و مفرد شُعَب، شعبه است. واژه شئونات هم در زبان نوشتاری امروزه فارسی، غلط به حساب میآید. گاهی واژههای فارسی با نشانههای جمعبندی زبان عربی به کار برده میشود که کاری نادرست است.
از این بخش میتوان به گزارشات و آزمایشات اشاره کرده که هر دو کلماتی نادرست هستند و باید به جای آنها گزارشها و آزمایشها به کار برد. ماجرای نیمفاصلهها هم وجود دارد که امروزه تاکید بسیاری در نوشتار و تایپ فارسی به آن میشود و باید به آن دقت داشت.
شما سالها قبل وارد حوزه ادبیات شدید. سطح ادبیات در میان جوانان امروز و سالهای گذشته که شما خود جوان بودید و تازه وارد این وادی شده بودید چه تفاوتی کرده است؟
متاسفانه بین جوانان و آثار ادبی کهن، گسست وجود دارد و عمق این گسست هم به نظر میرسد که در حال گسترش است. یکی از دلایل آن هم فضای مجازی است که زمان استفاده از منابع کهن را از فرد میگیرد. رویکرد افراطی به جهان مجازی با محوریت موبایلهایی که در دسترس همه قرار گرفته آفت فرهنگی امروز ماست. در بستر فرهنگ خانوادهها هم احساس نیاز به کتب کهن کمتر دیده میشود.
پیش از این در خانوادهها، قصهها و افسانههای پهلوانی مانند امیر ارسلان نامدار یا داستان رستم و سهراب (که این دومی در شاهنامه یاد آمده است)، در قالب فرهنگ شفاهی برای کودکان و نوجوانان خوانده یا نقل میشد، اما دیگر شاهد این تبادل فرهنگی از نوع میان نسلی نیستیم. در بعضی موسسههای فرهنگی یا تشکلهای مردم نهاد، اقدامهای خودجوشی دارد شکل میگیرد که توجه و اقبال نسل جوان به ادبیات کهن بیشتر شود که برایشان آرزوی تداوم کار دارم.
آیا در جلسات ادبی در محدوده منطقه زندگیتان (منطقه ۱۱ شهرداری) شرکت میکنید؟
اگر مقصودتان شب شعرهای ادبی است، حضور منظمی ندارم. معمولا چهرههای ادبی که در این جلسات شرکت میکنند شاعر هستند و حاصل طبع خودشان را ارائه میکنند. اما گاهی در همایشها و سمینارهایی که درباره ادبیات برگزار میشود حضور دارم.
نویسنده یا شاعر شدن این روزها علاقهمندان بسیاری پیدا کرده است، به نظرتان خوب نوشتن را میتوان آموخت؟
خوب نوشتن را میشود آموخت، اما خوب سرودن را نه. صرفا با آموزش نمیشود شاعر شد. کسب توانمندی نویسندگی با خواندن زیاد و دقت در نکاتی که در این بخش وجود دارد باعث میشود این مهارت در فرد شکل بگیرد. به دانشجویانم که تمایل دارند در حوزه نویسندگی به سطح مطلوبی برسند همیشه توصیه میکنم متنهایی که به اصطلاح ادبی پاکیزه هستند را بیشتر مطالعه کنند. متنهای پاکیزه و نوشتارهای خوب توانمندی مخاطبشان را در نوشتن بالا میبرد.
چه خاطره وِیژهای از تدریس ادبیات دارید؟
گاهی دانشجویانی دیدهام که کارشناسی ارشد را در رشتههای غیر ادبی و حتی غیر از علوم انسانی گرفتهاند، اما به خاطر علاقهشان به ادبیات به این رشته آمده و کارشناسی و کارشناسی ارشد این رشته را نیز گرفتهاند. هرازگاهی که این اتفاق را میبینم برایم تداعیگر حسی خوب و جالب است. نکته اینکه کمتر دیدم دانشجویی که کارشناسی ارشد ادبیات دارد بخواهد به رشتهای دیگر برود. در ادبیات همیشه کشش وجود دارد. حتما دیدهاید که پزشکان متخصص یا حقوقدانانی که در زمینه ادبیات هم فعالیت دارند.
درست است، شاید به این خاطر که ادبیات حس خوبی را به خوانندهاش منتقل میکند. کارکردهای دیگر ادبیات را چه میدانید؟
ادبیات جلوهای از فرهنگ و تمدن مردم است. ادبیات ما پیشینهای هزار و ۲۰۰ ساله دارد و هویت ما را شامل میشود. شاهنامه و نمونههایی از این دست به ما هویت، شخصیت و فرهنگ میدهد. ادبیات امروز، انسان جدافتاده از دنیای بسیار ناب و نجیب عواطف انسانی را دوباره به سرچشمههای زلال معنویت، احساس و عشق ورزیدن رهنمون میسازد. بشر امروز به این مقوله نیاز دارد، بشری که دچار سرمای عاطفی و احساسی است نیاز دارد در پرتو عشق و دوست داشتن گرم شود و این کارکرد در ادبیات کاملا آشکار است.
همین مواردی که گفتید نشان از عمومی بودن ادبیات در بین افرادی دارد که حتی به طور تخصصی این رشته را نخواندهاند. تا به حال شده است دانشجویی پس از توضیح شما، توضیحی کاملتر نسبت به متن ادبی خوانده شده در کلاس ارائه دهد؟
بله، پیش آمده و متعدد هم بوده است. همیشه در شروع کلاسهایم میگویم در ادبیات ذهنی انتقادی داشته باشید و حتما نظر خودتان را ارائه کنید. اصلا این طور نیست که معلم نکاتی را بگوید و دانشجویان هم چشمبسته بپذیرند. مواردی بوده که دانشجویان نکاتی را اشاره کردهاند و من دیدم که از مطلب من کاملتر است. نکاتشان را یادداشت و از آنها هم سپاسگزاری کردم.
آخرین کتاب غیرتخصصی که خواندهاید چه بوده است؟
برای بار چندم اثری از همینگوی را خواندم، پیرمرد و دریا را. این رمان ترجمههای متعددی دارد که ترجمه آقای نجف دریابندری را خوانده بودم و به تازگی ترجمه جدیدی از آن را خواندم که ترجمه خوبی هم بود.
برای جوانانی که دوست دارند شاعرتر و نویسندهتر شوند چه توصیهای دارید؟
آنانی که در بخش شعر کار میکنند باید شعر بخوانند. شاید این توصیه، امری ساده به نظر برسد، اما دیده میشود که گاهی از آن غفلت میکنند. البته جوانانی که تمایل دارند شاعرانهتر بسرایند حتما نیاز به راهنماییهای استادان و پیشکسوتان ادبی دارند. حتما این جوانان به استادان مراجعه کنند و تجربههای خود را به نقد استادان بگذارند.
در عرصه نوشتار، مطالعه آثار خوبی از استادانی که پاکیزه مینویسند را حتما باید مد نظر داشته باشند. همین ترجمه جدید از کتاب پیرمرد و دریا، متنی پاکیزه و آموختنی دارد. آثار تالیفی و ترجمهای پاکیزه حتما باید خوانده شود. نمونهاش ترجمههای استاد عبدالله کوثری است که همشهری خود ما هستند و کتابهایشان در حوزه ادبیات جهانی و به خصوص آمریکای جنوبی از بهترینهاست. آثار زندهیاد دکتر یوسفی هم پاکیزه است.
در بخش شعر امروزی چه توصیهای دارد؟
بستگی به این دارد که فرد بخواهد در چه حوزهای کار کند. در بخش غزل مدرن، آثار آقای فاضل نظری خواندنی است. ایشان جوان است و مجموعه پنج گانهاش جالب است. از دیگر افراد هم میتوان به سرودههای سعید میرزایی اشاره کرد.
از شاعران شهر خودمان میتوانم به سرودههای استاد محمدکاظم کاظمی اشاره کنم. همیشه دفتر شعری از ایشان به نام «پیاده آمده بودم» در خاطر من است. در شعر سپید، با دنیایی از شاعران متعدد مواجه هستیم که شعرهای سیدعلی صالحی خوب است. از محمدعلی بهمنی هم میتوان در غزل مدرن نام برد. از مرحوم حسین منزوی هم همچنین. از متقدمان هم میتوان به مرحوم شهریار و بهار اشاره کرد که با اینکه در فضای کلاسیک سرودهاند، اما زبانشان نزدیک به امروز است.
بعضی تا میتوانند ۴۰ یا ۵۰ صفحه از کتاب را پر کنند به دنبال این میروند که شعرهایشان را چاپ کنند. نظر شما چیست؟
موافق نیستم. برای چاپ شعر یا داستان اصلا نباید عجله کرد. واقعا فرد باید تمرین زیادی داشته باشد. باید در جلسات ادبی شرکت کرد و نقدها را بشنوند و به اصطلاح شلاق بخورند تا خوب پخته شوند. اما به نظرم بازنشر سرودهها و نوشتهها در فضای مجازی کار بدی نیست و از این راه میتوان بازخوردهای مناسبی گرفت.
اگر بخواهید فقط یک بیت شعر در مجمعی بخوانید و بگویید این ادبیات ایران است، چه انتخابی خواهید داشت.
از فردوسی میخوانم. موضوع این دو بیت هم آموختن است.
میاسای یک دم ز آموختن / اگر جان همیخواهی افروختن
* این گزارش پنج شنبه، ۲۰ مهر سال ۹۶ در شماره ۲۵۷ شهرآرامحله منطقه ۱۱ چاپ شده است.